ویژه شرکت در سومین جشنواره خاطرات دانشجویی
در آغاز سخن
ضمن خوشامدگویی به شما بازدیدکننده محترم ، به اطلاع می رساند این صفحه ویژه شرکت وب سایت مهر 87 یادتون بمونه در سومین جشنوار خاطرات دانشجویی میباشد.ضمن اینکه سایر صفحه های موجود نیز جهت شرکت در این جشنواره آماده می باشد اما به لحاظ قانون وبلاگ نویسی جشنواره مبنی بر رعایت حداکثر 2500 کاراکتر برای هر پست این صفحه به طور اختصاصی و با تعدادی از پستهای متنوع آماده داوری هیئت محترم داوری جشنواره می باشد.امید است مطالب ارائه شده بتواند مورد نظر کلیه بازدیدکنندگان محترم قرار گیرد.
--------------------------
دل نوشته ها . . .
این دوره هم گذشت و هنوز چراغ راهنمای سر چهار راه سبز و سرخ میشه , مینی بوس های سر تختی هفت صبح همچنان شلوغه , هنوز هم آقای فدایی دم در نشسته , کلاس های موسسه پر از دانشجو هست و روز ها با سرعت نور, ثانیه ها رو تو جعبه های خاطره بایگانی می کنه, سال ها میگذره همونطور که تا الان گذشت, صبح هایی که بعد از کلی تلاش باز هم با تاخیر سر کلاس می رسیدیم , نامه های پر رمز و رازی که زیر صندلی ها دست به دست می گشت, خنده های شیطنت آمیز بچه ها , گاهی رقابت در چاپلوسی ..., سکوت هایی که یا از جدی بودن درس بود یا از خواب آلودگی یا تاثیر نصیحت ها و خاطره های اساتید, خستگی هایی که با تمام شدن کلاس فراموشمان می شد, دوربین های غلاف کشیده که هر لحظه مخفی و آشکار آماده ی جمع کردن خاطرات و یادگاری ها بود, اعتراضات آخر ترم و امید به اضافه شدن نمره , قانون شکنی های توی راه... همه و همه تمام شد... .
دستهایم را از دسته صندلی آویزان میکنم و می اندیشم که نمراتم دیگر برای خاطره شدن در لیست زار نخواهد زد تا همکلاسی ها بعد از اکتشافشان متلکی نثارم کنند ,از بالای پله ها با چشم های نیمه باز خانه را دور می زنم و نگاهم به چمدانی می افتد که دو ماه است انتظار رفتن میکشد و منی که باز به دنبال بهانه ای برای تاخیر ... و فکر همکلاسی , نه! هم رشته ای که بی اعتماد و نابجا نگران از تکه تکه شدن بهشتش شاخ و شانه میکشد (م.ن)
ادامه مطلب . . .
نظرات شما . . .
ارسال شده توسط گروه زیگورات - 9آبان 89نوشته شده توسط سید یدالله احمدی - دی ماه 1390
--------------------------------
خاطراتی از جنس دانشجویی. . .
خاطره دانشجويي
آخرين روز :
روزهاي آخر انتخاب رشته كارشناسي ناپيوسته يا همون كارداني به كارشناسي بود و منم آخرين تغييرات را رو با دقت خاصي انجام مي دادم و سعي مي كردم تا در ارسال اون به سايت سازمان سنجش عجله نكنم تا بتونم با توجه به رتبه ي خوبي كه داشتم (1031) بهترين انتخاب رو داشته باشم.بعلاوه از اخبار هم شنيده بودم كه انتخاب رشته 3 روز ديگه تمديد شده و اين بازم به من كمك مي كردكه دقتم بيشتر بشه. البته حواسم بود كه وسواس زيادي به خرج ندم تا خدايي نكرده خرابكاري نكنم.
روز اولي كه از تمديد انتخاب رشته مي گذشت پيش خودم گفتم بذار يه زنگ بزنم به كافي نت و بپرسم كه تمديد سه روزه انتخاب رشته قطعيه يا من اشتباه فهميدم. بالاخره هم يه كم استرس داشتم هم اينكه كار از محكم كاري عيب نمي كردديگه!
همين كارو كردم و زنگ زدم كافي نت. وقتي ازمسئول كافي نت پرسيدم كه قضيه چيه تنها جوابي كه شنيدم اين بود :
...ثبت نام ديروز تموم شده!!!
گفتم مطمئنيد؟؟؟. . .
مسئول كافي نت گفت : بله ، تازه 3 روز هم تمديد شده بود كه ديروز آخرين مهلتش بود، ولي بذاريد من سايت سازمان سنجش رو چك كنم ببينم هنوز ثبت نام فعاله يا نه!!!
. . . چند ثانيه انتظار مرگبار...
آقا لينكش كه فعاله.شما يه سر بزنيد تا ببينيم چي ميشه.
من هاج و واج مونده بودم ... قلبم داشت مي ايستاد...
سريع مداركم رو برداشتم و رفتم به سمت كافي نت. حالا از بد شانسي من كافي نت توي خيابوني بود كه يه طرفه بود. يعني تنها وسيله نقليه اي كه مي شد باهاش رفت توي يه خيابون يه طرفه اين پاهاي گرانمايه بود كه بايد به نحو احسن از اونا استفاده مي كردم. با فرض اينكه در حال مسابقه دادن در دوي قهرماني جهان هستم شروع به دويدن كردم . . .
تنها كاري كه تا رسيدن به كافي نت ميتونستم انجام بدم يكي دعا كردن بودو يكي هم دويدن ...دويدن ... دويدن...
تا حالا با همچين سرعتي ندويده بودم. تو راه با خودم فكر مي كردم ...
يعني اين همه درس خوندن هيچي !!!
زحمت حداقل 8 ماه من هيچي!!!
مگه ميشه ...
خدايا به دادم برس...
هر چي اين فكرا بيشتر مي شد سرعت منم بيشتر مي شد...
بالاخره رسيدم كافي نت. مسئول كافي نت تا منو ديد فهميد كه خودمم.سريع رمز و شماره سريال كارت رو دادم تا وارد سايت كنه.
هر لحظه تپش قلبم بيشتر ميشد...
جرأت كشيدن يه نفس عميق رو نداشتم ...
حرارت بدنم به بالاترين درجه ممكن رسيده بود...
رمز و شماره سريال كارت وارد شد...
چند ثانيه بعد...
انتظاري نفس گير...
خطا در سايت ...
كار تمام شد؟؟؟
سايت بسته است؟؟؟
اما ... نه ...
رمز اشتباه وارد شده... لطفاً رمز را به طور صحيح وارد نماييد... دوباره سعي كنيد...
بيچاره مسئول كافي نت هم نفسش تو سينه حبس شده بود...
چند نفر از كساني كه اونجا بودن اومدن تا ببينند چه خبره ...
رمز و شماره سريال كارت دوباره وارد شد...
چند ثانيه بعد ...
صفحه انتخاب رشته باز شد...
من از خوشحالي فرياد زدم. همه با من خوشحالي مي كردن كه...
هنوز معلوم نيست اول بايد كدها وارد بشه... هر موقع كد ره گيري 14 رقمي رو ديدي خوشحال شو...
اين حرف مسئول كافي نت مثل آب سردي بود كه ريختن روم...
اميد بخدا...
من يكي يكي كدهارو خوندم و مسئول كافي نت اونارو وارد سايت مي كرد...
اطلاعات وارده چك شد...
بريم مرحله بعد...
تاييد اطلاعات...
چند ثانيه انتظار...
كد ره گيري 14 رقمي بر روي سايت نمايش داده شد و من از خوشحالي بلندتر از دفعه قبل فرياد زدم...
سوت و كف فضاي كافي نت رو فرا گرفته بود...
خدايا شكرت ، خدايا شكرت و خدايا شكرت كه تلاشهام بي نتيجه نموند...
منو باش كه مي خواستم روز آخر تمديد انتخاب رشته اين كارو بكنم...
و اين يكي از پر هيجان ترين اتفاقات دانشجو شدن من بود...
ادامه مطلب . . .
نوشته شده توسط سید یدالله احمدی - دی ماه 1390
قوانینی نیوتون در زمان دانشجويي
قانون صف:
اگر شما از یک صف غذا به صف غذاي دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد . . .
قانون تلفن:
اگر شما شماره همكلاسي (از نوع جنس مخالف) را خواستيد :
1. در دوران قبل از هدفمندي يارانه ها: با برخورد محكم او مواجه خواهيد شد و يا اگر گرفتيد حتماً اشتباه است. . .
2. در دوران پس از هدفمندي يارانه ها : براي ذخيره اين همه اسم نياز به يك حافظه اضافي خواهيد داشت . . .
قانون تعمیر:
پس از اينكه از همكلاسي هاي خود(از نوع جنس مخالف!) دعوت مي كنيد تا با اتومبيل شخصي خود (البته شخص پدر خود!) آنها را برسانيد متوجه مي شويد ماشينتان نياز به يك تعمير اساسي دارد . . .
قانون کارگاه:(ويژه رشته هاي فني مهندسي):
اگر داخل كارگاه چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید و پيدا نخواهد شد.در نتيجه بايد براي دانشگاه چندين برابر جبران خسارت كنيد . . .
قانون معذوریت:
اگر بهانهتان پیش استاد كلاس برای دیر آمدن گير نيامدن ماشين باشد، دفعه بعد واقعاً به خاطر نبود ماشين، دیرتان خواهد شد . . .
قانون حمام: (ويژه دانشجويان خوابگاهي) :
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید حتما آب سرد خواهد شد . . .
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با همكلاسيتان (از نوع جنس مخالف!) هستید و مایل نیستید با او دیده شوید افزایش مییابد.
قانون بیومکانیک:
نسبت مطالب مهمي كه خلاصه نويسي ميكنيد به سوالاتي كه در امتحان طرح مي شود نسبت عکس دارد.
ادامه مطلب . . .
نظرات شما . . .
نوشته شده توسط سید یدالله احمدی- دی ماه 1390: شعر دانشجویی
با احترام به حافظ
تـرم مي رود ز دستـم دانـشجويان نگــارا * دردا كه مشروطي هاخـواهد شد آشــكارا
شبهـاي امتـحان است اي بـي جزوه برخيز * بايد كه ما بـگيريم تكثيــر جزوه هـــارا
ده روز تعطيــلي ها افـسانه است و افـسون * درسي بخوان تو فرجه فرصت شمار يـارا
در حــلقه نُه و دَه حيــران و ســـرگرانيـم * استاد بده نمره اي خوشحـال كن تو مارا
اي همكلاسـي من ، بنــگر به بــرگه من * آخـر عنايتــي كن بـــرگه بـيــنـــوا را
آســايش دانشجو تفسير ايـن دو حرف است *بـا آمــوزش مــروّت با استادان مـــدارا
در كــوي درس خوانــها ما را گذر نـدادنـد * گر تـــو نمي پسندي تـغيير ده فضـــارا
آن تــلخ وام كه مالي،امُ المخـارجش خواند * شايــــد بـــكارآيد اين درد بي پولي را
هنگام تنگدستي ، آن دم كه بي پول هستي * كاين كيمياي وام است قارون كند گدارا
سركش مشو تـو از وام چون دسـت تو نيايد * در وجــه دانشــگاه است بايد كني مدارا
كارنـامه قبـولي در دسـت تـــوست بنــگر * تا بر خود عَرضه داري احوال پايانتـرم را
استــادان نمره ده بــخشنـــدگان تــرمنـد * آنــان دهند بشارت پاس شدن درسـهارا
يـَـدي بخود نگيــرد اين حرفـهاي مـه آلود *دانشجــوي مهندس معــذوردار تــومارا
سيد يدالله احمدي – اصفهان – زمستان 1389
ادامه مطالب . . .
جشنواره دوم خاطرات در قاب تصویر :
نمایشگاه عکس و کاریکاتور-حوزه هنری
نمایشگاه عکس و کاریکاتور-حوزه هنری
مسن ترین شرکت کننده